Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «الف»
2024-05-09@10:30:56 GMT

چرا آمار سوانح رانندگی در ایران همچنان بالاست؟

تاریخ انتشار: ۱۴ بهمن ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۴۲۹۵۸۸۳

چرا آمار سوانح رانندگی در ایران همچنان بالاست؟

به گزارش ایسنا، روزنامه ایران نوشت: «آمبولانس سعی می‌کند آژیرکشان مسیر را خلوت کند. خودروها کنار می‌روند. بارش باران هم بیشتر شده است. حجم ترافیک جاده چالوس بیشتر از روزهای دیگر است. تنها روشنایی جاده، نور چراغ ماشین‌هاست. پیچ و خم جاده پر از سنگ‌ریزه است. قبل از اولین تونل خودروها متوقف می‌شوند. سه خودرو تصادف کرده‌ و به آهن‌پاره تبدیل شده‌اند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

سرنشینان یکی از خودروها با کمک مأموران آتش‌نشانی با بریدن سقف بیرون می‌آیند. افسر راهنمایی و رانندگی در گزارش اولیه اعلام می‌کند به‌ دلیل بازنشدن ایربگ خودروها دو تن از سرنشینان جان خود را از دست داده‌ و چهار نفر هم مجروح شده‌اند. یکی از مجروحان می‌گوید: «شما ببین این جاده چقدر تاریک است. نمی‌توانستیم اطراف را خوب ببینیم. در پیچ اول هر چقدر ترمز زدیم ماشین نایستاد. سر خوردیم و با دو خودرو که از روبه‌رو می‌آمدند برخورد کردیم.»

بیستم دی ماه امسال ۵۰ خودرو در محور بهبهان به رامهرمز به شکل زنجیره‌ای تصادف کردند و پنج نفر جان خود را از دست داده و ۴۱ نفر مجروح شدند. علت حادثه مه‌گرفتگی جاده و نبود روشنایی اعلام شد اما پلیس روایت عجیبی از این تصادف داشت. به گفته رئیس پلیس راهنمایی و رانندگی کشور ایربگ یا کیسه هوای هیچکدام ازخودروها در این تصادف زنجیره‌ای باز نشد و همین امر باعث افزایش کشته‌ها و مجروحان این حادثه شد. ناایمن‌بودن خودروهای تولیدی این بار صدای پلیس را هم درآورد. کار به جایی کشید که رهبر انقلاب هم چند روز قبل در دیدار با تولیدکنندگان نسبت به پایین‌بودن کیفیت خودروهای تولید داخل انتقاد کردند. از سال ۸۰ تا شهریور ۹۷ حدود ۳۷۲ هزار و ۷۹۷ نفر در تصادفات رانندگی جان باخته‌اند و روند صعودی تعداد کشته‌های رانندگی و مجروحان همچنان ادامه دارد. بر اساس اعلام پژوهشکده بیمه مرکزی، ایران از نظر تصادفات ناایمن رانندگی در بین ۱۹۰ کشور جهان رتبه دوم دنیا را به خود اختصاص داده است. آمارها نشان می‌دهد در دنیا به ازای هر ۱۰ هزار خودرو ۹ نفر کشته می‌شوند؛ در حالی که در ایران این معادله به کشته‌شدن ۳۷ نفر می‌انجامد. امسال فقط در ۹ ماهه نخست سال ۱۳ هزار و ۱۴۲ نفر در حوادث رانندگی جان خود را از دست داده‌اند و ۲۴۴ هزار و ۶۴۶ نفر هم مجروح شده‌اند. چرا آمار سوانح رانندگی در ایران بالاست؟ چرا تعداد کشته‌ها و مجروحان در این تصادفات زیاد است؟ سهم راننده‌ها و ارگان‌های ذیربط در این حوادث چقدر است؟

سرهنگ علیرضا اسماعیلی، رئیس سابق پلیس راه کشور و مدرس دانشگاه پلیس، درباره حوادث رانندگی در ایران توضیح می‌دهد و تأکید می‌کند عوامل بسیاری در حوادث رانندگی مؤثر است و تا زمانی که این موضوع به‌عنوان یک دغدغه ملی در نظر گرفته نشود، شرایط بهتر نخواهد شد: «متأسفانه در کشور ما موضوع ترافیک و سوانح ترافیکی جزو اولویت‌ها نیست و مسئولان آن را موضوع اول و مهم در نظر نمی‌گیرند و همین امر باعث می‌شود در سطح کلان به‌ عنوان یک دغدغه به آن نگاه نشود. در کشورهایی مثل فرانسه، روسیه یا کشورهای اسکاندیناوی موضوع ترافیک و سوانح یکی از دغدغه‌های ملی است و مسئولان عالی‌رتبه کشور درباره آن تصمیم می‌گیرند. در کشور ما این‌ موضوع شاید تنها دغدغه معدودی، از جمله رئیس پلیس راهنمایی و رانندگی و بخشی از وزارت راه باشد. در بررسی سوانح رانندگی باید به این موضوع توجه کنیم که به ‌لحاظ ساختاری مشکل داریم و از همه مهمتر این که ترافیک در ایران متولی مشخصی ندارد. به‌ همین دلیل وقتی حادثه‌ای پیش می‌آید همه سعی می‌کنند توپ را به زمین یکدیگر بیندازند. کسی مسئولیت نمی‌پذیرد و در این مواقع فقط پلیس گزارش می‌دهد و پیگیری می‌کند.

زیرساخت‌ این نیست که فقط راهی درست کنیم و آن را به‌ عنوان جاده و بزرگراه معرفی کنیم و ایمنی راه فقط این نیست که دو گاردریل اطراف آن نصب کنیم. سطح آسفالت هم جزو ایمنی جاده است. در جاده یک دست‌انداز کوچک و یک چاله می‌تواند باعث تصادف مرگبار شود. باید توجه کنیم ایمنی جاده شامل گاردریل، روشنایی و حتی آسفالت و لکه‌گیری است اما متأسفانه هنوز به لحاظ مبلمان جاده‌ای و علائم راهنمایی و رانندگی مشکل داریم. راه باید خود معرف باشد یعنی آن‌ قدر تابلو و علائم در مسیر باشد که راننده را تا مقصد همراهی کند. راه باید بخشنده هم باشد یعنی اگر راننده در مسیر دچار اشتباه شد، راه به او کمک کند در حادثه کشته نشود و اگر راننده پشت فرمان خوابش گرفت و ماشین منحرف شد این انحراف موجب مرگ او نشود. وقتی می‌گوییم آزادراه یعنی باید دو طرف آن فنس‌کشی شده و همه مسیر روشنایی کافی داشته باشد. متأسفانه در بسیاری از جاده‌های کشور روشنایی کافی نداریم. به‌ طور مثال در همین حادثه بهبهان اگر پیامی به راننده‌ها ارسال می‌شد و آنها از مه‌آلودبودن مسیر مطلع می‌شدند یا اگر روشنایی کافی وجود داشت، این اتفاق مرگبار هرگز نمی‌افتاد. اینها بخشی از مشکلات زیرساختی و سخت‌افزاری جاده‌ها هستند.»

سعید تازه ۱۸سالگی را پشت سر گذاشته و با خودرویی که کادوی تولد پدرش بوده راهی جاده چالوس شده است. می‌گوید از ۱۵سالگی پشت فرمان نشسته و چشم‌بسته هم می‌تواند رانندگی کند. با خنده از لحظاتی می‌گوید که تا یک‌قدمی مرگ رفته است: «‌پدرم اجازه نمی‌داد در جاده پشت فرمان بنشینم. البته مخفیانه با ماشین دوستم توی جاده رانندگی کرده بودم. پدرم می‌گفت اول باید گواهینامه بگیری. کلاس آیین‌نامه رفتم و همان بار اول در امتحان رانندگی قبول شدم. انگار یک زنجیر از دستانم باز شده بود. حالا با این ماشین هر هفته شمال می‌روم. دو بار هم کم مانده بود تصادف کنم اما شانس آوردم. چند بار هم با ماشین‌های دیگر کورس گذاشته‌ام. به نظر من قشنگی رانندگی در جاده چالوس به همین چیزهاست!»

سرهنگ اسماعیلی یکی دیگر از عوامل بالابودن سوانح رانندگی را خود راننده‌ها می‌داند و معتقد است راننده‌ها فقط زمانی‌ که گواهینامه می‌گیرند یک دوره آموزشی را طی می‌کنند و تا آخر عمر دیگر هیچ آموزشی نمی‌بینند: «در بسیاری از کشورهای دنیا بعد از گرفتن گواهینامه دوره‌های آموزش‌های کوتاه‌مدتی برای راننده‌ها در نظر می‌گیرند. تست سلامت روان راننده‌ها هم یکی از ضرورت‌هایی است که در قانون هم به آن اشاره شده اما اجرا نمی‌شود. ما فقط به معاینه چشم و داشتن دست‌ و پای سالم و در نهایت یک امتحان رانندگی بسنده می‌کنیم. در بسیاری از کشورها کسانی که گواهینامه می‌گیرند تا یک سال نمی‌توانند از شهر خارج شوند. در بزرگراه و آزادراه هم نمی‌توانند رانندگی کنند اما اینجا هر کسی که گواهینامه بگیرد فردا صبح جاده چالوس است.»

سعید گچ پاهایش را باز کرده و با کمک عصا چند قدم راه می‌رود. صحنه واژگون‌شدن ماشین هنوز هم کابوس شب‌های اوست. سعید دعای مادرش را دلیل زنده‌ماندنش می‌داند. می‌گوید وقتی لاستیک ترکید، کنترل ماشین از دستم خارج شد. چشم که باز کردم، بیمارستان بودم. لاستیک‌های ماشین صاف شده بود و باید عوض می‌کردم اما آن قدر لاستیک گران است که سعی می‌کردم با همان‌ها سر کنم. چند بار پنچر شدم اما این بار سرعتم زیاد بود. لاستیک جلو ترکید و ماشین واژگون شد.»

یکی از عوامل مهم و اثرگذار در سوانح ترافیکی مشکلات اقتصادی است. این را سرهنگ اسماعیلی می‌گوید و معتقد است در کنار مشکلات اقتصادی خودروهای ناایمن تولید داخل سهم زیادی در تصادفات منجر به مرگ دارند: «راننده خودرو پول خرید لاستیک ندارد و تایر ماشین را با چندین ماه تأخیر عوض می‌کند. لنت ماشین و قطعات آن را زمان مناسب عوض نمی‌کند. تصور کنید کامیونی را که نقص فنی دارد و تاریخ انقضای لاستیک‌های آن گذشته ‌است. این کامیون در جاده ارابه مرگ است و اگر خدای‌ناکرده با یک اتوبوس تصادف کند، فاجعه می‌شود. کمبود بودجه باعث می‌شود آسفالت روکش جاده‌ها هم با تأخیر عوض شود. این شرایط نابسامان در زیرساخت‌ها و هم در هزینه‌های مردم تأثیرگذار است. در بحث صنعت خودرو این حقیقت باید گفته شود که متأسفانه ما ماشین ایمن نداریم. ماشین‌هایی که در شرکت‌های خودروسازی دنیا تولید می‌شوند دو استراتژی مهم را دنبال می‌کنند؛ اول تجهیزات خودرو که باید مانع تصادف شوند، مثل سیستم ترمزها؛ یعنی سیستم ترمزها باید به‌ گونه‌ای باشد که حتی در شرایط لغزنده هم خودرو را متوقف کند. دوم تجهیزاتی که روی خودروها نصب می‌شود تا در زمان تصادف از مرگ سرنشین جلوگیری کند مثل ایربگ‌ها و شیشه‌هایی که زمان تصادف خرد نمی‌شوند. استراتژی که برای این خودروها تعریف‌ شده زنده‌ماندن سرنشینان در حوادث رانندگی است. امروزه خودروسازهای معتبر خودروهایی با ۱۶ یا ۲۰ ایربگ تولید می‌کنند و حتی اطراف ماشین به شکلی طراحی می‌شود که ایمنی لازم را داشته باشد. سپر ماشین طوری عمل کند که راننده آسیب جدی نبیند و در تصادفات مرگبار سالم بماند اما خودروهایی که ما تولید می‌کنیم زمان حادثه هیچ کمکی به سرنشینان نمی‌کند.»

این بحث به‌ خاطر تصادف زنجیری بهبهان و دماوند در افکار عمومی موج ساخته اما آیا این موج ادامه خواهد داشت و یا تا حادثه بعدی فراموش خواهد شد؟»

منبع: الف

کلیدواژه: راهنمایی و رانندگی حوادث رانندگی سوانح رانندگی جاده چالوس راننده ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.alef.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «الف» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۲۹۵۸۸۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

بازماندگان امام‌زاده ابراهیم چه می‌گویند؟ «تنها ماشین آتش‌نشانی، آب داشت اما راننده نداشت»

   زهرا جعفرزاده خبرنگار اجتماعی و گزارش‌گر روزنامهٔ هم‌میهن یک هفته پس از آتش‌سوزی مهیب که به خاکستر شدن 130 بنای مسکونی و تجاری در روستای امام‌زاده ابراهیم شفت در گیلان ( مشهور به شازده ابراهیم) انجامید؛ به میان بازماندگان و اهالی این روستای مصیب‌زده رفته تا روایتی دست اول از حادثه را ارایه کند. حاصل گزارشی است خواندنی و حرفه‌ای و تأثیرگذار:
    خانه؟ خانه‌ای نیست، دود است و تکه‌های نم‌گرفته از چوب، آلومینیوم، پلاستیک و فلز که زیر قطره‌های آهسته و صبور باران هفدهم اردیبهشت‌ماه، بوی ماندگی می‌دهد؛ بوی خشم شعله‌های آتش که ۵ روز قبل از آن همه‌چیز را سوزاند، کُشت و میراند.     «آقا نرو. وایسا.» زن دست کودکش را گرفته و می‌دود به‌سمت ماشینی که نیمه ماه قرمزی روی در و دیوارهایش نقش بسته. ماشین نه کوچک است نه بزرگ، کنار سکویی ترمز گرفته و در بزرگش باز است و داخل پر از بسته. مردم گوشه یکی از ساختمان روستای امامزاده ابراهیم شفت، صف کشیده‌اند، این‌پا و آن‌پا می‌کنند، نکند بسته‌ها تمام شوند و جا بمانند. داخل بسته‌ها چند قابلمه روحی است.     زن پوزخندی می‌زند: «در مغازه من ۷۰۰-۶۰۰ قابلمه روحی بود. همه‌اش سوخت.» از لای چادر سفید و بزرگ هلال‌احمر، نگاهی به ماشین و مردم می‌اندازد و قاشق را از پلوی قرمز ظرف یک‌بار مصرف پُر می‌کند و می‌گذارد در دهان پسرش. پسر دوساله بازیگوش‌اش: «از پنجشنبه من و همسر و پسرم اینجا زندگی می‌کنیم.» سه چادر گوشه حیاط نشسته‌اند، ساکنان دو چادر در صف‌اند و خانم نوری، نشسته به تماشا.   چرا داخل چادر؟   ساختمان ۱۲-۱۰ اتاق بیشتر ندارد. ما دیگر جا نمی‌شدیم.      ساختمانِ ستاد بحران فرمانداری است. جلسه‌های شورای روستا داخل یکی از اتاق‌هایش برگزار می‌شود، همان‌جا که تیم‌های بهداشت هم نشسته‌اند، فشار خون مردم را می‌گیرند و معاینه‌شان می‌کنند. خانم نوری، از شب حادثه در همین چادر زندگی می‌کند، زیرانداز نازک و یک‌پتو، تنها دارایی‌شان است. همسایه‌ها داخل ساختمان‌اند. ۱۵-۱۰ نفر در یک اتاق، با چند پتو و یکی، دو زیرانداز. آتش، اهالی روستا را ساکن اتاق‌های سه ساختمان روستا کرده؛ فرمانداری، مدرسه و. از شب حادثه حمام نرفته‌اند. یک چراغ‌گازی هم به آن‌ها داده‌اند که می‌گوید خراب است.     رد شعله‌ها روی آسفالت تکه‌شده، چاله‌ها، سقف‌های خراب‌شده، گاز پیکنیک و کپسول‌های زنگ‌زده، جا مانده. لوله‌های ترکیده که آب از لابه‌لای‌شان، خاکستر‌ها را خیسانده، النگو‌های سوخته، میله‌های نصفه، تلی از بتن، گچ و ورقه‌های فلزی، داستان شب وحشتی را روایت می‌کنند که اهالی در ۵۰ سال پیش ندیده‌اند. این پنجمین باری است که رضا رضایی، شاهد آتش گرفتن محله‌اش می‌شود. محله امامزاده یا شازده ابراهیم که پر از بازارچه، خانه و اقامتگاه رنگی و چوبی بود.     آن‌ها چهارشنبه‌شب به چشم خود دیدند چطور ساختمان‌های ۴، ۵ و ۶ طبقه‌شان در آتش سوخت و فروریخت و حالا از میان آن عمارت‌ها، تنها بازمانده، آجر‌های بتنی مربعی‌شکلی است که نشان از زندگی‌های دودشده دارد. کرکره فلزی برخی از مغازه‌ها هنوز پایین است، پشت آن، اما همه‌چیز آتش گرفته و سوخته. آن ساعت از شب، آقای سالارپور هم که نانوای محل است، کرکره سه مغازه دیواربه‌دیوارش را پایین کشیده بود. با گویش گیلکی، آشفته، پریشان و با لکنت فراوان، ماجرای شب آتش‌گرفتن زندگی‌اش را روایت می‌کند.     خانه خانم نوری، سال ۹۲ هم سوخته بود و بعد از سال‌ها پول روی هم گذاشتن ـ دو سال پیش ـ توانست وسایلش را کامل و مغازه را بازسازی کند: «هفته پیش دومیلیارد تومان جنس خریدم و ریختم داخل مغازه. حالا روی‌هم‌رفته ۲۰ تا ۳۰ میلیارد تومان ضرر کردیم.» خانه‌شان چهار طبقه بود، هر چهار طبقه هم بتن. نما چوبی، اما خانه و زندگی‌شان بیمه نبود: «به مرگ خودم فکر می‌کردم، به سوختن خانه نه.» همسرش پیمانکار است و ستون‌ها را محکم ساخته بودند از ترس سیل، زلزله و باد. اما نمی‌دانستند شعله‌های آتش نانوایی، آن‌ها را چادر‌نشین می‌کند. آن‌هم درست یکی، دو ماه مانده به فصل رفت‌وآمد مسافر.     زبانش می‌گیرد؛ یادآوری شب حادثه برای آقای سالارپور، مرد سالخورده امامزاده ابراهیم سخت است، با دستش دستگاه خمیرگیر پشت نرده‌های سوخته را نشان می‌دهد. دستگاه هنوز شکلش را دارد. سیم برق همین دستگاه، ساعت حدود ۱۱ شب چهارشنبه دوازدهم اردیبهشت‌ماه اتصالی کرد. او در مغازه کناری که قصابی است، صدای جرقه‌ها را شنید، اما تا به خود آمد، دید که از لابه‌لای نرده‌ها شعله‌ای بیرون زده. کنار در جعبه شیلنگ آتش‌نشانی است. لوله شیلنگ، دور خودش پیچیده شده، بازش می‌کند تا روی شعله‌ها بریزد، لوله پلاستیکی، اما نفس‌تنگ است. کمی آب‌پاشی می‌کند و تمام. آب داخل لوله‌ها توان خاموش‌کردن آتش را ندارد و در نیم‌ساعت، شهرک چوبی را خاکستر می‌کند.     ساختمان متعلق به ستاد بحران فرمانداری امامزاده ابراهیم است، آن‌ها را ظهر پنجشنبه اسکان داده‌اند. ساختمان جهاد سازندگی و یک‌مدرسه دیگر هم پر از اهالی است. آن‌ها می‌گویند که روستایی‌ها به کانکس نیاز دارند.     خیران به کمک‌شان بیایند تا کسب‌وکارشان را راه بیاندازند: «اگر کانکس داشته باشیم، می‌توانیم جلوی آن دستفروشی کنیم.» آن‌ها یخچال و گاز چندشعله هم نیاز دارند، چون روستا گازکشی نیست.     بهزاد رمضانی از اعضای قبلی شورای روستاست، او می‌گوید که همه در اتاق‌ها فامیلند و مردم بیش‌ازهمه به کمک خیران نیاز دارند: «برایمان نان لواش، پنیر و غذا می‌آورند، اما بیش‌ازهمه به یخچال و گاز نیاز داریم.»     از دور ماشینی از راه می‌رسد، صندوق خودرو شاسی‌بلند پُر از زیرانداز است. یکی می‌گوید، راننده از بازاری‌های رشت است و برای اهالی زیرانداز آورده. همه آن‌ها که در صف بسته‌های معشیتی بودند، به سمت خودرو می‌روند و هرکدام با دو، سه زیرانداز باز می‌گردند.     عرض کوچه حداقل ۱۲ متر است، انتهای پیچ، اما عرض کمتری دارد، همین فاصله کم سبب شد تا شعله‌ها از خانه‌ای به خانه دیگر برود. اهالی می‌گویند شدت شعله‌ها آنقدر شدید بود که در فاصله زیاد هم دست‌وصورت داغ می‌شد. اگر تابستان بود و فصل مسافر، افراد زیادی دچار آتش‌سوزی می‌شدند.     حتی تعداد ساکنان در تابستان هم بیشتر از فصل‌های دیگر است: «در تابستان حدود ۷۰۰ خانواده در روستا زندگی می‌کنند و با شروع زمستان، خیلی‌های‌شان مهاجرت می‌کنند. در فصل سرما، ۲۰۰ خانوار در روستا باقی می‌مانند. شب حادثه حدود ۵۰۰ خانواده در روستا سکونت داشتند که در حال آماده‌سازی برای مسافران تابستان بودند.»       روستا از حدود ۱۵ سال پیش توریستی شده و ۵-۴  سال است که به‌عنوان روستای توریستی ثبت شده. قرار بود روستا چهار فصل شود، اما به‌دلیل شرایط جاده‌ای این اتفاق نیفتاد. روستا، گورستانی از مصالح سوخته است، از اسباب و اثاثیه‌ای که تغییر شکل داده‌اند، آن‌ها که فرزند و اقوامی در ده‌های نزدیک دارند، به خانه آن‌ها رفته‌اند. آن‌ها هم که کسی را ندارند، روانه اتاقک‌های تنگ و کوچک مدرسه و فرمانداری شده‌اند.       آقای رضایی، با لباس‌هایی که متعلق به خودش نیست، بالای سر خرابه‌ها ایستاده، با چند مرد دیگر، دست‌ها از پشت گره کرده، از صورت روستا بالا و پایین می‌روند. زن و فرزند در ساختمان‌های دولتی‌اند و خودشان ایستاده‌اند تا شاید مسئولی بیاید و گزارشی به آن‌ها بدهد.     خانه آقای رضایی ۱۸۰ متر بود، ۱۰ پنکه، ۱۰ تلویزیون، یخچال بستنی، یخچال خانگی، کپسول‌های گاز و... با یک عالم وسایل خانه خاکستر شد. چهار کنتور خانه‌اش سوخت.     آن‌ها در حال مهیاشدن برای فصل مسافر بودند. تصاویر و ویدئو‌های آتش‌سوزی آن شب، در تلفن‌های همراه‌شان هزاران بار دیده شده. تصاویری ترسناک از شعله‌وری خانه‌ها میان جنگلی که در دل شب، خوفناک‌تر شده. صدای جیغ و فریاد به آسمان رسیده، همه دست روی دست گذاشتند تا التهاب آتش میان مردمک چشم‌شان نقش بندد: «شما فیلم‌ها را ببینید، ببینید قبلاً چطور بوده؟»     ردیفی از ساختمانی ۵-۴ طبقه با نمای چوبی رنگی؛ قرمز، سبز و آبی. بازارچه‌های رنگارنگ. مردمی که خوشحال در رفت‌وآمدند. تصویر، اما حالا برای‌شان خاطره شده. اغلب پایین‌ترین میزان از بیمه را دارند. مثل آقای رضایی که یک‌میلیون و ۵۰۰ هزار تومان برای هر طبقه بیمه کرده و ۲۰۰ هزار تومان برای اسباب و اثاثیه.     ساعت ۱۱:۳۰ چهارشنبه شب، شهرک چوبی، غلغله بود، ساکنان هرکدام به جایی فرار کرده بودند، مثل «گل‌عنبر» ۴۸ ساله که ۳۴ سال است در این روستا زندگی می‌کند. خانه در سطح پایین‌تری از خیابان قرار گرفته، راهش، اما تلی از بتن، گچ و ورقه‌های فلزی است که به‌خاطر آتش‌گرفتن، نمی‌توان تشخیص داد قبلاً چه شکلی داشته مسیر به خانه، بسته است. از روی خرابه‌های خانه‌های دیگر باید گذشت تا به خانه گل‌عنبر رسید.     آن‌ها بومی این منطقه‌اند و از اقامتگاه ۴ طبقه‌شان که دو طبقه‌اش بتنی بود، جز دو دیوار و یک عالم خرت و پرت سوخته غیرقابل تشخیص چیزی نمانده. دل‌شان به تیرماه که فصل توریست است خوش بود و حالا در چشم خانه‌هایش، روی صورت تکیده و درمانده‌اش، مو‌های ژولیده و لباس‌های کهنه و نامرتب، گرد غم نشسته. لاشه کپسول‌ها و گازپیکنیکی‌ها گوشه گوشه روستا افتاده، آن‌ها بازمانده‌های جنگ آتش‌اند. صدای انفجارشان در شب حادثه، تن اهالی را لرزانده بود و حالا آرام در گوشه روستا، روی خاکستر‌ها لم داده‌اند.     گل‌عنبر می‌گوید که شب حادثه در خانه خیاط بوده که صدای فریاد‌های آتش، آتش... را شنیده. همه فرار کردند او، اما جلوی در خانه، مات و مبهوت به قرمزی تند شعله‌ها چشم دوخته بود. این سومین‌باری بود که خانه اش را در شعله می‌دید.     آتش‌سوزی در این روستا را چندین‌بار دیده، اما این بار شعله‌ها وحشتناک‌تر بوده‌اند: «هیچ‌وقت اینطور نبود.» آتش به‌یکباره به جان خانه‌ها و خانه‌اش افتاد، خانه ۱۰۵ متری چهار طبقه. داروهایش را هم نتوانست بیرون بیاورد.     دست پسر اوتیستیکش را گرفت و از خانه فرار کرد. همسر و پسر را چندسال پیش از دست داده و با دختر و دامادش زندگی می‌کرد. پسر دیگرش در قشم، برایش یک عالم وسیله آشپزخانه خریده. ماشین لباسشویی را چندماه پیش ۳۰ میلیون تومان خریده، کابینت را برای مهمانان، امسال ساخته و ظرف‌های زیادی خریده.     از وسایل خانه که حرف می‌زند، برقی به چشمانش می‌آید و خیلی زود رنج جایش را می‌گیرد: «۱۲ میلیون تومان وسایل آشپزخانه خریدم، پتوی گلبافت، وسایل برقی، سبزی خردکن، چرخ گوشت... همه را نو کرده بودم.» می‌گوید دیگر توان ساختن دوباره ندارد: «ساختن خانه‌ها به تیرماه امسال که نمی‌رسد. به سال بعد برسد خوب است. نه پول دارم، نه کسی که از من حمایت کند. هر کیسه سیمان ۱۵۰ هزار تومان شده، این‌همه پول را از کجا بیاوریم.»     به آن‌ها اتاقکی در ساختمان فرمانداری داده‌اند. از در و همسایه‌ها هم شنیده که قرار است وام بلاعوض به آن‌ها بدهند. خود اهالی می‌گویند که حداقل ۴۰۰ تا ۵۰۰ میلیارد تومان خسارت وارد شده است: «مردم سه‌ماه تابستان کار می‌کنند برای کل سال‌شان. خیلی‌ها به بازار بدهکارند و بدهی‌شان از ۵۰۰ تا ۶۰۰ میلیون تومان تا یک‌میلیارد تومان است. خانه‌سازی در این روستا به‌دلیل شرایط جاده‌ای، متری تا ۲۵ میلیون تومان است.»     ماشین آتش‌نشانی، گوشه حیاط یک ساختمان ترمز گرفته. ماشین کوچکی که شاید نهایت کاری که بتواند انجام دهد، خاموش‌کردن شعله چند شاخه خشکیده است. همان ماشین آتش‌نشانی هم شب حادثه، نه راننده داشت، نه آب و نه کسی که راهش بیاندازد. راننده دوسال پیش استعفای اعتراضی داشت. اهالی می‌گویند آن‌شب به آتش‌نشانی زنگ زده‌اند، راننده که نبود، یک آدم عادی نشست پشت فرمان و به محل حادثه آمد. مسیر کوتاه بود، اما راننده نمی‌دانست چطور باید پمپ آب را باز کند، هرچه کردند ماشین به کارشان نیامد.     یک‌ساعت بعد، وقتی شهرک تبدیل به خاکستر شد، ماشینی از شفت رسید. آقای رضایی می‌گوید ماشین آمد تا آتش خاموش شده را خاموش کند. خانه‌ها کپسول آتش‌خاموش‌کن داشتند، اما آتش آنقدر شعله‌ور شده بود که کپسول‌ها به کار نیامد. باد شعله‌ها را جابه‌جا می‌کرد، نانوایی از پایین شهرک، سمت چپ بود و نزدیک  ۱۰ تا ۱۲ متر با خانه روبه‌رویی فاصله داشت، اما شعله‌های سیار، به هیچ‌کس رحم نکردند. شهرک چوبی بیش از ۵۰۰ خانه و مغازه را از بین برد.       صفر قربانی، رئیس شورای روستا، در اتاق انتهایی ساختمان استانداری که اتاق‌هایش را به اهالی خانه‌سوخته داده‌اند، نشسته و درباره ماجرای ماشین آتش‌نشانی می‌گوید که ماشین آتش‌نشانی آب داشت، اما نیرو نداشت: «ما فراخوان داده بودیم که یک‌نفر برای کمتر از ۸۰ روز بیاید و در این بخش فعال شود. اما از دهیاری و استانداری تاکید کرده بودند که آتش‌نشان باید در آزمون قبول شده باشد. به‌همین‌دلیل اجازه استخدام نمی‌دادند.»     به گفته او، به‌دلیل نزدیکی خانه‌ها و مصالح آتش‌زا و همچنین تعداد زیادی گاز پیک‌نیک و کپسول گاز، ده‌ها بار انفجار رخ داد. آنطور که شنیده می‌شود دادستانی برای او و چندنفر دیگر ازجمله دهیار، پرونده تشکیل داده. آن‌ها چند ساعتی را هم بازجویی شده‌اند و حق انجام مصاحبه ندارند. آن‌ها به زودی دادگاهی می‌شوند. چهاردهم اردیبهشت‌ماه، دادستان گیلان از تشکیل پرونده قضایی در ارتباط با این حادثه خبر داده بود. دو روز بعد از آن هم رئیس دادگستری استان اعلام کرد که با مدیران مقصر در این آتش‌سوزی برخورد می‌شود. به گفته او، در مرکز استان هم  با تشکیل جلسه، بر ضرورت پیگیری، شناسایی علت حادثه و برخورد با عوامل آن تاکید شده است.     منطقه پُر مه است، دوردست‌ها به سختی پیداست، حتی گنبد بقعه امامزاده ابراهیم هم میان مه، ناپیدا شده، باران قطره‌قطره می‌چکد، خودرو مسئولان در رفت‌وآمد است. آن‌ها چند ساعت پیش چندین جلسه در حرم داشته‌اند. وزیر و معاون وزیر و مدیران هلال‌احمر و بیمه دور هم جمع شدند و وعده دادند.     مسئولان گفته‌اند ۶ ماهه روستا را می‌سازند و دیگر هم کسی حق ندارد از نمای چوبی استفاده کند. از دهیاری خبر رسیده که اهالی باید از سنگ نمای چوب استفاده کنند. تا هم زیبایی داشته باشد و هم شعله‌ور نباشد. قرار است در ۶ ماه، طبقه اول ساخته شود، اما آن‌ها که در سال‌های ۹۲ و ۹۶ خانه‌های‌شان را از دست داده‌اند معتقدند که این‌ها همه وعده است.     البته برخی از مسئولان هم بر عقب‌نشینی خانه‌ها تاکید کرده‌اند که اهالی مخالفند. گازکشی هم به‌زودی انجام می‌شود. معاون بنیاد مسکن کشور وعده داده که برای هر طبقه وام ۳۵۰ میلیون تومانی با کارمزد ۵ درصدی و بازپرداخت ۱۰ تا ۱۵ ساله در نظر گرفته شده است. استاندار گیلان هفدهم اردیبهشت‌ماه اعلام کرد که در حادثه آتش‌سوزی روستای امامزاده ابراهیم، ۳۸۹ واحد مسکونی و تجاری در قالب ۱۲۰ ساختمان به‌طور کامل سوخت و تخریب شد. اسدالله عباسی اعلام کرد که از این تعداد ۱۱۸ واحد بیمه بودند و تعدادی هم بیمه نداشتند. او وعده داد که به زودی روند پرداخت به خسارت‌دیدگان آغاز می‌شود.     پری، زن میانسالی است. تنها چیزی که از شب حادثه یادش است، فرار اهالی است. یک پایش مصنوعی است و با عصای چوبی راه می‌رود. مغازه و ساختمان ۶ طبقه‌اش کاملاً سوخته. جهیزیه دخترش هم خاکستر شده. با دست النگو‌های سوخته را از زمین بر می‌دارد: «مغازه زیورآلات داشتیم.» صورتش حسرت می‌شود. وسایل را با دست جابه‌جا می‌کند: «نه پول نقدی داریم، نه می‌توانیم وام بگیریم. شناسنامه، کارت ملی و همه مدارک‌مان سوخته.» این دومین باری است که خانه‌مان می‌سوزد.     اهالی می‌گویند منابع طبیعی به آن‌ها گفته، باید هزینه نصف زمینی که تصرف کرده‌اند را پرداخت کنند، اما اهالی زیربار نمی‌روند: «چرا باید پول خانه‌ای که ۴۰ سال در آن زندگی کرده‌ایم را پرداخت کنیم.» خانه‌های این روستا سند ندارد، اهالی از چنددهه قبل، زمین‌ها را تصرف کرده و ساختمان‌سازی کردند.     حسین صفایی، عضو شورای روستا می‌گوید که بیش از ۱۲۰ ساختمان و بیشتر از ۳۰۰ واحد همراه با مغازه‌های بازار به‌طور کامل در شهر سوخته‌اند. اهالی، اما تاکید می‌کنند که بیش از ۵۰۰ واحد مغازه و خانه آتش گرفته. هر ساختمان شامل مغازه، اقامتگاه و خانه اهالی بود. راست و چپ، مغازه و خانه بود.     روستا در تاریخ حادثه، شلوغ نبود. فصل امتحانات همچنان خلوت است و مسافران از تیر و مردادماه به این منطقه می‌آیند. به‌همین‌دلیل تلفاتی هم نداشت و از اهالی کسی آسیب ندیده، تنها دو نفر بودند که به‌دلیل بیماری قلبی، دچار سکته شده و بستری شدند.     مسئولان استانی می‌گویند این روستا پیش از این در سال‌های  ۷۵، ۷۸، ۹۲ و ۹۶ و حالا هم ۱۴۰۳ آتش گرفته و حالا اهالی یک‌به‌یک آن‌ها را به یاد می‌آورند: «اولین‌بار حدود ۳۰ سال پیش بود که روستا آتش گرفت. روستا برق نداشت، یک موتور برق سیار در حرم بود که با بنزین کار می‌کرد. نگهبان با فانوس به موتور سر می‌زند تا بنزین بریزد که موتور دچار آتش‌سوزی می‌شود.     بار دوم، آتش‌سوزی در بازارچه رخ داد. حتی برخی می‌گویند که این آتش‌سوزی عمدی بود. بار سوم، یکی از مسافران عامل آتش‌سوزی بود. ظاهراً می‌خواست قلیان روشن کند که شعله‌هایش روی نمای چوبی می‌افتد. چهارمین‌بار را به‌یاد ندارم.» این‌ها توضیحات آقای رضایی است. او می‌گوید که این دومین‌بار است که روستا به‌طور گسترده‌ای آتش می‌گیرد.        استاندار گیلان و معاونانش، مدیرکل هلال‌احمر و مدیران بیمه به منطقه آمده‌اند. خسارت‌ها از سوی بیمه صورت‌جلسه شده، به آن‌ها گفته‌اند این آشغال‌ها را جمع کنید. دستگاه می‌آوریم و خاکبرداری می‌کنیم. اهالی، اما می‌گویند تا زمانی که میزان پرداختی مشخص نشود، دست به این مصالح سوخته نمی‌زنیم.     روستای امامزاده ابراهیم، آبشار و قتلگاه و بازارچه‌های فراوان دارد، جنگل و رودخانه دوطرف روستا را در آغوش کشیده‌اند، افرا، توسکا، راش و گردو سرک کشیده‌اند به روستا و از آتش چهارشنبه‌شب سهمی داشتند. تن سیاه و سوخته‌شان میان زمینی تاریک و کدر، تصویر روستا را مخوف‌تر کرده.   دوطرف روستا تا سر پیچ، خاکستر شده، خانه‌ها و مغازه‌های بعد از پیچ، اما از شعله‌ها نجات یافته‌اند، همان مسیری که به امامزاده می‌رسد. روستا ۱۸ هکتار و متعلق به بنیاد مسکن است، پیاده از ابتدا تا انتهای روستا، یک‌ساعت زمان می‌برد. مغازه‌ها لبنیات محلی، نخود و کشمش برای تبرک و نذر، وسایل اسباب‌بازی، زیورآلات و پوشاک می‌فروختند.     مسیر شفت به امامزاده، سبز است و پُرچال. جاده سخت است و اهالی برای هر بار رفت‌وآمد، دردسر می‌کشند. شب آتش هم ماشین‌های آتش‌نشانی به سختی خودشان را رسانده‌اند. نزدیکترین ایستگاه، در شفت بود. اهالی می‌گویند این روستا باید مانند ماسوله تبدیل به شهر شود تا از خدمات شهری استفاده کند، تا وقتی شهر نشود، باید هم انتظار چنین حوادثی داشت؛ به گفته حبیب حاجتی از ساکنان قدیمی این روستا که در سال ۹۶ خانه‌شان آتش گرفت و هنوز نتوانسته‌اند خسارتی برای ساخت‌وسازش بگیرند.     آقای کت و شلواری پوشی کنار خرابه‌ها ایستاده با پوشه‌ای در دست. او از قربانیان آتش‌سوزی سال ۹۶ است و حالا با این آتش‌سوزی فرصتی شده تا پرونده‌های قدیمی، دوباره به جریان بیفتد. سال ۹۶ نزدیک به ۹ خانه دیوار به دیوار هم آتش گرفتند. یکی از ساکنان می‌گوید که سهل‌انگاری همسایه منجر به این اتفاق شد: «همان سال که پیگیری کردیم به ما گفتند، مستندات‌مان کم است و دیگر پیگیری نکردیم. حالا که این اتفاق افتاد، ما هم پرونده‌مان را آوردیم تا پیگیری کنند. خسارت دهند و ما بتوانیم ساختمان را بسازیم.»     باران تمامی ندارد. قرار است آنقدر ببارد تا دیگر دودی بلند نشود و روستای سوخته و خاکسترشده از نفس بیفتد، کپسول‌ها بی‌جان شوند و آب لوله‌ها تمام شود. خانه‌های بدون سقف، دیوار، اسباب و اثاثیه مثل شهر بمباران‌شده‌ای است که بخت یار اهالی‌اش بوده. هیچ‌کس جان نباخت و آسیب جانی ندید، زندگی‌ها، اما دود شد و به هوا رفت. روستای دود و خاکستر ـ در پنجمین آتش‌سوزی ـ رمقی ندارد. کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: حریق مهیب در شهرک چوبی امامزاده ابراهیم شفت گیلان/ ۱۰۰ واحد مسکونی و تجاری سوخت و خاکستر شد تصاویر وقوع یک فاجعه در شفت امامزاده ای در همسایگی تخت جمشید/ از قدمت تا بازسازی رئیس دادگستری گیلان: در آتش‌سوزی امامزاده ابراهیم شفت برخی مسئولان ترک فعل کرده بودند

دیگر خبرها

  • تصادف مرگبار در شمال غربی چین/ ۹ نفر جان باختند
  • فیلم | تصادف به خاطر لایی کشی خودروی دولتی در نیایش
  • قیمت‌های نجومی اجاره ماشین عروس!
  • تصادف زنجیره‌ای در جاده مشهد (فیلم)
  • بازماندگان امام‌زاده ابراهیم چه می‌گویند؟ «تنها ماشین آتش‌نشانی، آب داشت اما راننده نداشت»
  • بازماندگان امامزاده ابراهیم چی می گویند؟ «تنها ماشین آتش‌نشانی، آب داشت اما راننده نداشت»
  • واکنش لحظه آخری یک راننده برای جلوگیری از تصادف با کامیون (فیلم)
  • آغاز به کار نخستین مدرسه ترافیک کشور در کرمانشاه با ابتکار پلیس
  • تصادف به‌خاطر لایی‌کشی خودروی دولتی در نیایش + فیلم
  • آغاز به کار نخستین مدرسه طرح ترافیک کشور در کرمانشاه